اندوزندۀ گنج. (ناظم الاطباء). آن که گنج را بیاگند و بیندوزد. گنج آگننده: سپهدار و گنج آگن و غم گسل کدیور به طبع و سپاهی به دل. اسدی (گرشاسبنامه). ای بسا گنج آگنان کنج کاو کآن خیال اندیش را شد ریش گاو. مولوی (مثنوی چ خاور ص 13). و رجوع به گنج شود
اندوزندۀ گنج. (ناظم الاطباء). آن که گنج را بیاگند و بیندوزد. گنج آگننده: سپهدار و گنج آگن و غم گسل کدیور به طبع و سپاهی به دل. اسدی (گرشاسبنامه). ای بسا گنج آگنان کنج کاو کآن خیال اندیش را شد ریش گاو. مولوی (مثنوی چ خاور ص 13). و رجوع به گنج شود
نگاهبان گنج محافظ خزانه: من مراو را در مدیحی روستم خواندم همی وین چنین باشد که خوانی گنج نه را گنج بان (فرخی)، خداوند گنج صاحب خزانه: این که برتست گنج علم خدایست چون که سوی گنجبان او نگرایی ک (ناصر خسرو)
نگاهبان گنج محافظ خزانه: من مراو را در مدیحی روستم خواندم همی وین چنین باشد که خوانی گنج نه را گنج بان (فرخی)، خداوند گنج صاحب خزانه: این که برتست گنج علم خدایست چون که سوی گنجبان او نگرایی ک (ناصر خسرو)